loading...
عشق
اميرحسين بازدید : 13 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (0)

he English word "love" can refer to a variety of different feelings, states, and attitudes, ranging from interpersonal affection ("I love my mother") to pleasure ("I loved that meal"). It can refer to an emotion of a strong attraction and personal attachment.[1] It can also be a virtue representing human kindnesscompassion, and affection—"the unselfish loyal and benevolent concern for the good of another".[2] As well, it may describe compassionate and affectionate actions towards other humans, one's self or animals.[3]

In terms of interpersonal attraction, four forms of love have traditionally been distinguished, based on ancient Greek precedent: the love of kinship or familiarity (in Greekstorge), the love offriendship (philia), the love of sexual and/or romantic desire (eros), and self-emptying or divine love (agape).[4] [5] Modern authors have distinguished further varieties of romantic love.[6] Non-Western traditions have also distinguished variants or symbioses of these states.[7] This diversity of uses and meanings, combined with the complexity of the feelings involved, makes love unusually difficult to consistently define, compared to other emotional states.

Love in its various forms acts as a major facilitator of interpersonal relationships and, owing to its central psychological importance, is one of the most common themes in the creative arts.[8]

Love may be understood as part of the survival instinct, a function to keep human beings together against menaces and to facilitate the continuation of the species.[9]

اميرحسين بازدید : 7 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)

دیگه خنده رو لبهامون به حد یک تبسم نیست

 

همه دیدن که بغض من توی حرفای من گم نیست

 

همیشه یخ زدم وقتی نگاهت قلبمو سوزوند

 

یکی رفت و یکی پای همه حرفاش تا آخر موند

 

تو که می رفتی و دیدم به احساس کی مشغولی

 

برات تعریف حال من فقط این بود : معمولی

 

بلاتکلیفم و در هم ولی انگار سوالی نیست

 

به اینکه بازم عاشق شم دیگه هیچ احتمالی نیست

 

 

 

چطور عاشق بشم وقتی اصول عشق و یادم نیست

 

تو این دنیا کسی دیگه شریک بغض آدم نیست

 

به اسم زندگی مارو یه عمره بازی میدادن

 

فقط وقتی که می مردیم به یاد ما می افتادن

 

 

 

چطور عاشق بشم وقتی همه از عشق لبریزن

 

بهاره  رنگ رویاشون ولی دلتنگ پاییزن

 

میشه فهمید ازین حال و هوای سرد و بارونی

 

چه اوضاع بدی دارم چه احوال پریشونی

 

اگه تقویم تنهاییم پر از روزای بیهوده ست

 

خیالم بابت عشقت یه عمره پرت و آسوده ست

 

برام هر لحظه میتونه شبیه روز آخر شه

 

شاید کابوس ترس من یه روزی واقعی تر شه

 

 

 

چطور عاشق بشم وقتی اصول عشق و یادم نیست

 

تو این دنیا کسی دیگه شریک بغض آدم نیست

 

به اسم زندگی مارو یه عمره بازی میدادن

 

فقط وقتی که می مردیم به یاد ما می افتادن

اميرحسين بازدید : 9 سه شنبه 21 خرداد 1392 نظرات (0)

ه یاد می آورم زمانی را که با جورابهای سفید ...

 


از مدرسه به سوی خانه می دویدم در حالی که کیف مدرسه را در

 

 

دست می چرخاندم و به روزی که گذشته بود ، فکر می کردم .

 

 

در انتظار یافتن نان کره ای و شیرینی کشمشی تو .

 

 

به یاد می آورم عطر فضای خانه و رایحه ای را که همه ی بچه ها در

 

 

شامه نگاه می دارند .

 

 

تو را به یاد می آورم در آشپزخانه ، با پیش بند رنگارنگت در انتظار

 

 

تمام حرفهایی که قرار است برایت باز گویم ...

 

 

و حالا ما اینجاییم ، بانوی سال خورده ی زیبایی و دیگری که

 

 

چهل و اندی سال را سپری کرده است ، هر دو نشسته در نشیمن

 

 

مشغول نوشیدن چای ، با کیف های پر از خرید ،



آویزان بر دسته ی صندلی در حال تبادل خبرهای تازه ی این هفته .

 

 

برای هر بیننده ای چیزی نیست جز دو سر با موهای پنبه ای

 

 

ولی برای ما یعنی سالها تفاهم و خاطرات زیبا .

 


جوراب سفید ...

 

 

سالهایی که مادر و پسر را دست خوش تغییر کرده ، اما هرگز

 

 

آنها را از هم دور نکرده است .

 

 

یک ارتباط همیشگی برای تمام دوران زندگی .

 

 

فقط یک مادر می داند که چه وقت در حال تقلب کردن هستی .

 

 

 می تواند همراه پست آغوش گرم بفرستد

 

 

می تواند از گروهی افراد متفاوت خانواده تشکیل دهد

 

 

از پنجره با فریادی از ته گلو صدایت کند در حالی که

 

 

آنچه را که جا گذاشته ای تکان می دهد .

 

 

فقط یک مادر ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اميرحسين بازدید : 10 سه شنبه 21 خرداد 1392 نظرات (0)

عشق بلاييست که همه خواستارش هستند. افلاطون

عشق بايد شادي بخش باشد نه رنج آور. ناپلئون

عشق انسان را عاقل و با تجربه مي‌کند. نينگ

هر جا که عشق خيمه زند جاي عقل نيست. سعدي

نهالي شاداب تر از عشق در دل نمي‌رويد. مترلينگ

اينکه تمام عشقت رو به يک نفر بدي تضميني نيست که اوهم همين کار را بکند. گارسيل

به کسي عشق بورز که لايق عشق باشد نه تشنه عشق. چون تشنه روزي سيراب مي‌شود. هوگو

عشق تنها مرضي است که بيمار از آن لذت برد.

 

 

 


درباره ما
Profile Pic
سلام به وب خودتون خوش امديد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 170